جهان ما جهانی گذراست، گذاری به سرعت که وقتی چشم و گوش و دل میگشاییم میبینیم از نوجوانی و جوانی و میان سالی گذر کردهایم. این چهار پنج دهه را چنان به سرعت سیر میکنیم که گویی فاصله بین خاطرات ده سالگی با یک روزِ پیش، به فاصله یک “خوابِ شب تا صبح” بوده است.
اینقدر واضح، به سرعت و زود گذر…
ما انسانها در این سیاره موجوداتی فنا پذیریم، مرگ حق است و دیر یا زود دامن همه ما را میگیرد و یکجا، در لحظهای غیر منتظر از ادامه کار، خدمت رسانی، عشق ورزیدن و محبت کردن و دوست داشته شدن، منع میشویم.
ما موجودات عجیب و غریبِ این جهان، گرچه با قوائد زیست در این هستی آشکارا آشنایم و پیاپی با مرگ اطرافیان، عزیزان، دوستان و غریبهها به درکِ بهتر و بیشتری از بقا و تباهی میرسیم اما همواره سعی میکنیم کارهای ارزشمند و انسانی را در طول حیات خود به تعویق بیندازیم و آنها را به آینده موکول کنیم. آیندهای که دیگر وجود ندارد.
با مرگ ناباورانهی انسانی فرهنگی و فرهیخته، آقای ابراهیم کریمی من مطالب بالا را در ذهن خود مرور کردم و خواستم بار دیگر به خود و خوانندگانم تلنگری زده باشم. چرا که ایشان درکی عمیق از چارچوب؛ اصول و ارزشهای زندگی داشت. کوتاهی عمر و فناپذیری انسان را به خوبی درک کرده بود. به همین سبب تا آنجا که در توان داشت و از عهدهاش بر میآمد در جهت خدمت، خدمات رسانی و کار رواجی چه در دامنه و محیط کار و چه خارج از آن کوچکترین تعللی به خرج نمی داد و همواره سعی میکرد مراجعه کنندگان را با رضایت و اطمینانِ خاطر رهسپار کند.
این خصلت ناب و فروتن او را همه، از جمله جناح رقیب و مقابل تأیید میکنند و به نیکی و مهربانی و خرد ورزی از او نام میبرند.
ابراهیم کریمی با تدریس در مدرسه شهید منتظری شروع کرد. سپس عهدهدار معاونت همان مدرسه شد. سالها بعد به سیریک یعنی زادگاهش نقل مکان کرد و ابتدا کارشناس آموزش و سپس معاون اداره شد. سپس به شهرستان جاسک رفت و رئیس اداره آنجا شد و این اواخر عضوی از باشگاه فرهنگیان بود و مشاور ارشد مدیر کل. او در همهی این جابجایی و پستها متانت و افتادگی در خدمت رسانی را حفظ کرده بود.
در دنیای امروزی مهم نیست در کدام نقطه از جهان خدمت میکنیم و تا چه اندازه معروفیم و به شهرت رسیدهایم. مهم رضایت خلق خدا از اعمال و کردار و میزان مسئولیت ما در قبال این خلق است. چراکه انسانها در هر نقطهای از این جهان که باشند “یکسان” و “مساوی”اند. همانطور که خالق و آفریدگار ما میفرماید:
“مردم خانواده من هستند، پس محبوبترین آنان نزد من کسانی هستند که با مردم مهربانتر و در راه بر آوردن (“نیازهای”) آنان کوشاتر باشند.”
خداوند روح این مرد زحمتکش، متواضع و با صفا را آرامش ابدی بخشد و به خانواده و دوستانش صبر و اجر عنایت دهد.