مریم آن روز مانند روزهای دیگر به خانه پدربزرگ و مادربزرگش آمده و به همراه کودکان همسنوسالش مشغول بازیگوشی بود، پنجشنبه بود و خانه پدربزرگ شلوغ. قرار بود آن شب مراسم جشن عقد عموی مریم برگزار شود به همین علت خانوادهها دورهم جمع شده بودند، بچهها در میان این دورهمی تصمیم گرفتند به پارک بروند و بازی کنند، مریم نیز با خوشحالی به دنبال آنها به راه افتاد، خواهر و برادرش که بزرگتر از او بودند زودتر حرکت کردند و مریم به همراه دخترعمو ۶ ساله، پسرعمه ۴ ساله و پسرعموی ۵ سالهاش پشت سر آنها به راه افتادند اما در بین مسیر مریم تکه چوبی پیدا کرد و سرگرم بازی شد، ولی لحظاتی بعد جسد او در کانال پر از آب پیدا شد.
امیر رنجبری عموی مریم گفت: برادرم همسایه دیواربهدیوار پدرم هست و هرروز مریم به خانه پدرم میآمد با بچهها بازی میکرد، صبح پنجشنبه ۲۹ اردیبهشتماه، برادرم به همراه دخترش به خانه پدرم آمد و در آنجا بعد از خوردن ناهار برای انجام کاری به خانهاش برگشت.
وی ادامه داد: روز قبل عقد کردم و قرار بود آن شب مراسم جشن برگزار شود به همین خاطر خانه شلوغ شده بود، ساعت حدود ۳ بعدازظهر بود دو خواهر و برادر مریم که بزرگتر از او بودند برای بازی به پارک رفتند، مریم بهدوراز چشم خانواده به همراه دختر و پسر خواهرم و پسر برادرم به سمت پارک راه افتادند که حدود ۲۰۰ متری از محل فاصله داشت.
عموی مریم افزود: به گفته بچهها، در مسیر مریم تکه چوبی پیداکرده و مشغول بازی شد که چوب به درون کانال آب افتاد، او به درون کانال رفت و تکه چوب با آب روان وارد لوله شد او هم برای برداشتن آن چوب وارد لوله شد که متأسفانه آنجا گیر کرد.
رنجبری گفت: کانال آب با خانه پدرم حدود ۵۰ متری فاصله داشت، در همان لحظه بچهها که همراهش بودند بهسرعت خود را به خانه رسانند و ماجرا را بیان کردند، بلافاصله همه به محل رفتند و برادرزادهام را از لوله پر از آب بیرون کشیدند، اما زمانی که به بیمارستان ابوالفضل میناب انتقال دادند دکتر گفته بود که نیم ساعتی از مرگ وی میگذرد.
صدای خنده و نشاط از آن خانه رخت بربست جای خود را به غم و اندوه و گریه و فریاد داد، خانهای که قرار بود چند ساعت بعد محل شادمانی و پایکوبی باشد
عموی مریم بابیان اینکه پیکر دختربچه در زادگاهش روستای پازیارت میناب به خاک سپرده شد افزود: کاش مسئولان مربوطه برای ایجاد حفاظ لوله های کانال چاره اندیشی کنند تا که مریم دیگری در آن جان ندهد.