از مخاطبان این مقاله میپرسم «باید به آن دسته از متولیان و مدیرانی که از عهدهی رفع موانع و مشکلات یک استخر عمومیِ ۵۰۰ متری برنمیآیند چه باید گفت؟ و چهکارشان کرد؟!
در بهترین حالت باید بازخریدشان کرد تا بروند رد کارشان.
این سومین یادداشت من دربارهی معضلات تنها استخر میناب است که طی یک سال گذشته بارها به بهانههای واهی از جمله کمبود گازوئیل تعطیل شده. درصورتی که هم اداره ورزشوجوانان و هم فرمانداری مدعیاند که سهمیه ماهانهی ۵ هزار لیتر سوختاش را تمام و کمال در تابستان و زمستان دریافت نموده است.
طی یکسال گذشته اینقدر که استخر تعطیل و غیر قابل استفاده شده، دستگاه ام.آر.آی بیمارستان میناب با آن همه خرابیهای پیاپی به این حد از تکاپو و بلاتکلیفی نیفتاده بود.
این چه مدیریت شهری است؟! کدامیک از شهرهای ایرانی اینقدر شبیه میناب فشل و ضعیف اداره میشوند و اماکن فرهنگی ورزشی و تفریحیاش غرق در معضلات و مشکلات هستند؟!
بیست و پنجم بهمن ماه ۱۴۰۳ آخرین روز قرارداد استخر با مدیر فعلیاش بوده که طبق روال میبایست آن را به اداره ورزش و جوانان میناب تحویل میداده و از آن روز به بعد تا مزایدهی بعدی (که سه ماه آینده انجام میگیرد) باید استخر فعال میبود، که نیست.
این بار آخری بیش از یک ماه است که تعطیل است. اداره هم مدعی است از آنجا که کلیدهای استخر را تحویل نگرفته از طریق مراجع قانونی نظیر ادارهی اماکن پیگیر حلوفصل ماجراست.
شخص فعلی که دیگر بعید میدانم صلاحیت و اهلیتی برای شرکت در مزایدهی بعدی داشته باشد. جز این، مدیریت استخر به دست هر شخص دیگری بیفتد باید از توانایی و ارادهی سرویس دهیِ مناسب که رضایت عمومِ مردم را جلب کند برخوردار باشد. این رضایت هم بدون راهاندازی اتاقهای سونا و جکوزی جلب نمیشود. مگر مردم میناب چه کم از مردم شهرهای دیگر دارند!