دشت و جلگه میناب، که در گذشتهای نه چندان دور به عنوان یکی از مناطق پرتولید، غنی و سرسبز در جنوب شرقی ایران شناخته میشد، اکنون در آستانه نابودی کامل قرار گرفته است.
این منطقه که از دیرباز نقشی حیاتی در تأمین امنیت غذایی منطقه و معیشت مردم خود ایفا میکرد، امروز به دلیل سیاستهای نادرست حکمرانی آب و مدیریت غیرمسئولانه منابع، با بحرانی عمیق و چندوجهی دست و پنجه نرم میکند.
این بحران، نه تنها اقتصاد کشاورزی و باغی منطقه را به زوال کشانده، بلکه ساختار زمینشناسی و اکولوژیک دشت را نیز به شکلی اساسی تغییر داده است.
متأسفانه، تمرکز بر توسعه شهری بدون در نظر گرفتن پایداری منابع طبیعی، منجر به تخلیه تدریجی منابع زیرزمینی شده، سیاستی که آینده زیستی این دشت حاصلخیز را با تهدیدی جدی روبرو کرده است.
ریشه اصلی بحران موجود در میناب را باید در توزیع ناعادلانه و غیرکارشناسانه منابع آبی جستجو کرد، بهویژه پس از احداث سازههای بزرگ آبی، نظیر سد استقلال میناب، این سد که یکی از پروژههای کلیدی مدیریت منابع آب در حوضه آبریز میناب محسوب میشود و با هدف اصلی تأمین آب مورد نیاز بخش کشاورزی و باغات و آبیاری دشت وسیع میناب، با حجم اولیه مخزن ۳۵۰ میلیون مترمکعب و حجم مفید ۲۷۰ میلیون مترمکعب احداث شد، قرار بود جریان زیستمحیطی و کشاورزی دشت را تضمین کند.
با این حال، تحولات جمعیتی و شهرنشینی در استان هرمزگان، بهویژه رشد سریع شهر بندرعباس، مسیر تخصیص آب را به کلی تغییر داد.
زمانی که منابع آب زیرزمینی دشت ایسین (منبع اصلی تأمین آب بندرعباس) دیگر پاسخگوی نیاز روزافزون این کلانشهر نبود، نگاهها به سمت سد استقلال و حقابه دشت میناب معطوف شد و این نقطه عطف، آغاز فاجعه برای میناب و زیست بوم آن بود.
با گسترش شهر بندرعباس، تصمیم به انتقال بخشی از آب سد استقلال به این شهر گرفته شد که این تصمیم، عملاً حقابه قانونی و حیاتی دشت میناب را قطع و شریان اصلی حیات باغی و کشاورزی منطقه را مسدود کرد.
در مقابل این تصمیم، برای حفظ ظاهر تولید در حوزه کشاورزی و باغات در میناب مدیران وقت، به راهحلهای اضطراری روی آوردند که خود زمینهساز تخریب بیشتر شد.
برای جبران کمبود ناشی از انتقال آب سد استقلال، چاههای جدیدی با عنوان «انتقال اضطراری آب»، در بستر رودخانه میناب حفر و آب آنها به شبکه انتقال به بندرعباس متصل شد که فشار مضاعفی بر سفرههای آب زیرزمینی میناب وارد کرد.
اما ماجرا به همین جا ختم نشد و برای تأمین حداقل نیاز آبی باغات نخل و کشاورزی میناب که اکنون از حقابه مستقیم محروم شده بودند، طرح حفر چاههایی تحت عنوان «کمک کانال» اجرا شد.
این چاهها، به جای تکیه بر منابع آب سطحی مدیریتشده، به صورت مستقیم و با عمق زیاد به سفرههای آب زیرزمینی متصل شد که نتیجه این مدیریت موازی و ناهماهنگ، برداشت بیرویه و خارج از ظرفیت پایدار از منابع آبهای زیرزمینی بود.
نخلستانها، که ستون اقتصادی میناب بودند، به دلیل کمآبی و شوری تدریجی، دچار افت شدید تولید و در نهایت نابود شدند.
اما فاجعه برداشت از منابع آبی میناب و تخلیه آبخوانها، تنها منجر به خشکی باغات و نخلستان ها و کشاورزی نشد، بلکه پیامدهای ژئومورفولوژیکی مخربی بر پهنه دشت میناب بر جای گذاشت که زندگی مردم را به طور مستقیم به خطر انداخت و آن شکل گیری فرونشست و فروچاله در این منطقه است.
بحران فرونشست در میناب یک پدیده موضعی نیست، بلکه کل منطقه را در بر گرفته است.
گزارشها حاکی از آن است که مناطق وسیعی در بخشهای مرکزی، تیاب و بندزرک به شدت تحت تأثیر این پدیده قرار گرفتهاند.
در حال حاضر، بیش از ۶۰ روستا در بخش های ذکر شده به طور مستقیم تحت تأثیر ناپایداریهای زمینشناختی ناشی از برداشت آب قرار گرفته و مردم آن، روز و شب را با دلهره و ترس از دفن شدن یکباره در زمین سپری میکنند.
یکی دیگر از پیچیدهترین و خطرناکترین پیامدهای برداشت بیش از حد از منابع آبی میناب، تداخل آب شور دریا با آبخوانهای شیرین ساحلی است.
دشت میناب به دلیل موقعیت جغرافیایی خود، دارای آبخوانهای ساحلی غنی از آب شیرین بود اما کاهش شدید آب شیرین موجب فرآیند تهاجم آب شور به سفرهای زیرزمینی شد.
حال باید توجه داشت که در مواجهه با این بحران چندوجهی، رویکردهای مدیریتی سنتی که پیش از این نیز محکوم به شکست بوده، دیگر کارساز نخواهند بود.
«چشم به آسمان دوختن» و تنها اتکا به نزولات جوی در سالهای آتی به عنوان تنها راه حل پایدار، که یک استراتژی منفعلانه و دور از واقعیت مهندسی منابع آب پایدار است و «حفر چاه های عمیق تر از سر استیصال و ناگزیری» برای دسترسی به لایههای زیرینتر آبخوان، که تنها فاجعه فرونشست و نفوذ آب شور را تسریع کرده و این اقدام، صرفاً زمان خریدن و یا پاک کردن صورت مسئله است و مشکل اصلی را حل نخواهد کرد.
دشت میناب اکنون قربانی توسعه شهری غیرمسئولانه و مدیریت منابع آبی کوتاهمدت شده است.
بحران فرونشست، تخریب محیط زیست،خشک شدن باغات و نخلستانها و تجاوز آب شور، سه نشانه آشکار از نابودی اکوسیستمی است که هزاران سال در حوادث گوناگون تاریخی دوام آورده بود.
این دشت حاصلخیز، که قلب تپنده اقتصادی منطقه بود، شایسته این سرنوشت نیست.
اقدامات عاجل و تغییر رویکرد از بهرهبرداری صِرف به سمت رویکرد حفاظت و احیا، تنها راه ممکن برای جلوگیری از نابودی کامل این گنجینه طبیعی هرمزگان است.
دشت میناب سزاوار نجات است، اما زمان برای اقدامات نمایشی به پایان رسیده و تنها با مجاهدت علمی باید کاری کرد.
علی ذاکری ـ خبرنگار و فعال اجتماعی
ما تو روستای دهو ۶۳ باغ نخل بزرگ و کوچک داریم که از یک چاه آبیاری میشن ولی متاسفانه نصف آب همین چاه آب هم با رانت و نفوز فروختن به شهرک صنعتی تیاب و نخلستان مردم در حال خشک شدن ما برای چند ساعت سهمیه آب باید حدود هفتاد روز انتظار بکشیم