آموزگار بودن به تنهایی یک تخصص و وارستگی والاست. معلم مبتکر، خلاق و نوآور، یک موهبت و یک افتخار است. تعلیم و تربیت با ابزار ادبیات، با زبان هنر و به سبک بازی و سرگرمی در هرمزگان، هواداران دو آتشه دارد. نمونه بارز این معلمان شریف و شایسته را میتوان به نامهای قابل احترام مجید ره پرور در شهرستان میناب به عنوان بنیانگذار جشنواره ملی «تئاتر کلاسی»، سهراب سعیدی خالق مجموعههای شعر و داستان «در کُهن دیار میناب» طیبه گورانی معلم خلاق قشمی، مرجان هدایت، سید مریم سیدافقهی، نغمه حکمت شعار، یاسمن عباسی، محمدرضا تولایی، امین الله ملایی، اصغر ملایی محمد آبادی، عبدالحمید انصاری نسب، در ایجاد انجمنهای ادبی و … اشاره کرد.
اینک نیز یعقوب ذاکری درباغی با گشایش و راهاندازی یکی از جذابترین کتابخانههای کلاسی کشور در مدرسه چندپایه شهید موسوی فرد در روستای کم برخوردار «چهکار» در بخش بندزرک از توابع شهرستان میناب در شرق هرمزگان و همچنین خلق آثار دانش آموزان در قالب کتاب، نامش حسابی بر سر زبانها افتاده است.
این چهره فرهنگی و ادبی، سال ۱۳۹۷ در دهکده دور افتاده «خشکآباد» بهعنوان یکی از محرومترین روستاهای کشور موفق به کسب رتبه برتر جشنواره ملی استعدادیابی (از کودکان) شد.
ذاکری درباغی، نخست به همت و همراهی دانشآموزان دبستان سحر در روستای خشکآباد و شهید موسوی فرد چهکار با وجود همه محدودیتها و ممنوعیتها، ۴ عنوان کتاب مشتمل بر «۹ داستان از ۹ نویسنده کوچک» (شامل داستانهای دانشآموزان پایه سوم در سال ۱۳۹۷)، «۱۵ داستان از ۱۵ نویسنده کوچک» (شامل داستانهای ۱۵ دانشآموز پایه سوم تا ششم دبستان چندپایه سحر خشکآباد در سال ۱۳۹۸)، کتاب ۱۶ داستان از ۱۶ نویسنده کوچک (فروردین ۱۴۰۲) و مجموعه «۲۰ داستان از ۲۰ نویسنده کوچک» محصول خیال پردازی دانشآموزان مدرسه چندپایه شهید موسوی فرد روستای چهکار، چهارمین کتاب از این مجموعه است.
وی پیش از این نیز «راهنمای عمل ارزشیابی کیفی توصیفی» ویژه معلمان، مدیران و اولیا در سال ۱۳۹۴ و «هنر تا کردن کاغذ (اوریگامی کودکی)» ویژه معلمان پیشدبستانی و دبستانی و همچنین اولیا و دانش آموزان در سال ۱۳۹۵ را چاپ و منتشر کرده بود.
یعقوب ذاکری درباغی متولد اول فروردین سال ۱۳۶۶ شهرستان میناب است و اینک با ۱۸ سال سابقه، مدیر آموزگار مدرسه چندپایه شهید موسوی فرد روستای چهکار شهرستان زادگاهش است.
این موفقیت را بهانهای کردیم تا بیشتر وارد جزئیات بشویم و در یک گفتوگوی مفصل از کتاب، کتابخانه، ادبیات و … بگوییم و بشنویم.
– کتابخانه کلاسی شما چگونه جایی است؟
کتابخانه کلاسی جذاب «مهر دانا» که به اذعان مسئولان اداره آموزش و پرورش و اداره فرهنگ و ارشاد میناب، میتواند بزرگترین کتابخانه کلاسی کشور باشد. همچنین یک کتابخانه با امکانات کتابخانهای و امکانات به روز است و هم امکانات مدرسهای و بازی و هوش برای آن در نظر گرفته شده و تلفیق مدرسه و کتابخانه به منظور ترویج کتابخوانی، فعالیتهای استعدادیابی، مهارتهای زندگی و توانمندی سازی دانش آموزان ایجاد شده است.
در این کتابخانه که در واقع کلاس درس معلم است، همچنین انواع کتابهای غیر درسی در فضایی مدرن و شاداب با توجه به روحیات دانش آموزان در نظر گرفته شده است.
– خودتان هم با مسئولان همفکر هستید؟
جذابترین و بزرگترین کتابخانه کلاسی کشور را در یک روستا دایر کردهایم. برای راهاندازی این کتابخانه کلاسی بیش از ۱۰۰ میلیون تومان با مشارکت مردم روستای چهکار و نیکوکاران سراسر کشور و همچنین موسسه خیریه مهربان تهران هزینه شده که نه تنها دانش آموزان این مدرسه بلکه کودکان شهرستان میناب هم میتوانند با هماهنگی قبلی از کتابخانه بازدید و استفاده کنند.
– ممکن است از ویژگیهای این کتابخانه بیشتر بگوئید؟
این کتابخانه را روز ۲۸ آذر ماه ۱۴۰۲ به مساحت ۳۵ متر مربع در یکی از کلاسهای درس مدرسه چندپایه شهید موسوی فرد روستای چهکار در ۵ فاز راه اندازی کردیم.
– چه ضرورتی ایجاب کرد تا این کتابخانه را ایجاد کنید؟
با توجه به کمبود زمان در مدارس چندپایه، عدم تنوع در مدارس روستایی و همینطور تلفیق امکانات کتابخانهای با اندیشهورزی و مشورت به این نتیجه رسیدیم. زیرا تدریس دروس در محیطی شاد، کمک بزرگی به معلم میکند تا بتواند با انعطاف پذیری، ضمناً مدیریت زمان به نیکی موجبات پرورش نسلی پویا را فراهم میسازد.
– آیا این فضا در تسهیل یادگیری موثر است؟
این سبک کتابخانه و کلاس که در واقع تنوع بخشیدن به درسها، شادی و بازی بچهها و آموزش مهارتها و دروس است معمولاً در کشورهای پیشرفته جهت تسهیل در یادگیری استفاده میکنند.
– در کتابخانه کلاسی به اهداف ترسیم شده رسیدهاید؟
علاوه بر تسهیل یادگیری، تمام دغدغهمان این بود که ذهن گریز پای بچهها از مدرسه را به درس و مدرسه مشتاق کنیم و این اتفاق افتاد. زیرا افکار دانش آموزان پیش از این نسبت به مدرسه دافعه داشت اما اینک داستان کاملاً متفاوت شده است. قبلاً بچهها منتظر زنگ پایان مدرسه بودند تا سریع به خانه بازگردند ولیکن هم اکنون آنها اشتیاق دارند تا در مدرسه بمانند.
هدف از راه اندازی این کتابخانه که شامل امکانات به روز و متنوع در محیطی شاد و پویا در نظر گرفته شده، توجه به توانمندی دانش آموزان و خانوادهها در حوزههای متفاوت، ترویج مطالعه و دانایی و همچنین یادگیری لذت بخش برای دانش آموزان مدرسه با توجه به دروس مختلف و امکانات به روز در مدرسه و تلفیق آنها با یکدیگر به منظور پرورش نسلی پویا است.
ما بر این باوریم که همه کودکان در هر نقطه جغرافیایی، فرهنگ و آئینی حق لذت بردن از بهترین امکانات را دارند.
– طرح خلق کتاب آثار دانش آموزان از کجا شروع شد؟
دانش آموزان مقطع ابتدایی مخصوصاً در روستاها، اغلب باور به خودشان پایین است. آنها، «ما نمیتوانیم» را به راحتی به زبان میآورند. بنابراین باید به سختی کار کرد، باور آنها را تغییر داد و تقویت کرد. تجربه آن در واقع ایدهای بوده است که سال ۱۳۹۷ در مدرسه سحر روستای خشک آباد جرقهاش به ذهنم خورد با توجه به مشکلاتی که در مدرسه چند پایه روستایی از جمله کمبود امکانات، نوع فرهنگ، شرایط جامعه روستایی، دیده نشدن خوب دانش آموزان و عدم توجه به استعدادهای آنها بود به همین دلیل خواستم که با این ایده به دانش آموزان توجه بیشتری کنم و به درسهایم تنوع ببخشم و در کنار آن نیز به موضوع درس جذابیت و شور و نشاطی بدهم که اغلب اوقات با آن توجه خاصی نمیشود.
بدین سبب به منظور ایجاد اعتماد به نفس به دانشآموزان، گفتم: شما میتوانید داستان بنویسید و آن داستانها را در قالب کتاب چاپ کنید. آن زمان دوست داشتم دانش آموزان و مدرسه دیده و معرفی شوند.
– این طرح به چه سرانجامی رسیده است؟
طرح را مشکلات متعدد و انرژی های منفی فراوانی شروع کردم. اما با باور ما می توانیم، پیش رفتیم و اینک ضمن اینکه به اهداف اولیه دست یافتهایم، تصمیم داریم با جمعآوری مساعدتهای نیکوکاران برای توسعه کتابخانه کلاسی مهر دانا و ایجاد شعبههای دیگر در مدارس علاقمند، اقدام کنیم و قطعاً با حمایت و مشارکت مهربانان خیرخواه این مهم نیز رقم خواهد خورد.
از سوی دیگر وقتی به گذشته برمیگردیم، در مییابیم که با این طرح علاوه بر مشارکتهای مردمی زیادی که نصیبمان شد، توانستیم با همیاری و همکاری اولیا دانش آموزان و خیرین نیکوکاران، مهارت نویسندگی را به دانش آموزان یاد بدهیم ضمن اینکه خیال و باورشان تقویت شد زیرا بر این باور بودیم که این کار ما موجب میشود به سبب همین مهارت نویسندگی و تقویت خیال پردازی و اعتماد بنفس، اتفاقات خوب و خوشایندی در زندگی حال و آینده آنها رقم خواهد زد بنابراین شرایط را طوری فراهم کردیم که دانش آموزان بال خیالشان را به پرواز در بیاورند.
– روز اول اجرای این طرح را بخاطر دارید؟
روز اول را دقیقاً بخاطر دارم. زنگ هنر بود؛ به دانشآموزان گفتم ما میتوانید. با آنها بازی کردم. از چهرههای موفق گفتم. سپس به فکر فرو رفتم که چه کار کنم که به دانش آموزان خوش بگذرد؟ بنابراین از آنها خواستم که خوابهایشان را بنویسند. خوابهایشان را نوشتند و از حصار مدرسه بیرون زدیم و به جنگل رفتیم. آنجا خیال پردازیشان را تقویت کردم. این جلسات به مرور بیشتر شد و دانش آموزان به این خودباوری رسیدند که داستانهایشان را بنویسند سپس به منظور تقویت گفتمانشان، گفتم داستانها را سر کلاس بخوانند تا هم بیان آنها تقویت شود و هم بتوانیم به نقد و بررسی داستانها بپردازم و آنها را پخته کنم. این سلسله برنامهها ادامه داشت تا اینکه به یک شهرت محلی دست یافتیم و چهرههای ادبی و هنری دوست داشتند که بیشتر به ما کمک کنند.
– پس چگونه شهرت شما از مرز شهرستان میناب در شرق هرمزگان عبور کرد؟
از اشتراک گذاری تجربیاتمان در فضای مجازی توانستیم نظر خیلی از مؤسسات خیریه و خیلی از نشریات و رسانهها را به سمت خودمان جلب کنیم. مثلاً یک روزنامه تیتر زد: خشک آباد روستای محروم اما با دانشآموزان نویسنده. بسیاری از فعالان آموزشی در سراسر کشور در فضای مجازی ما را دیدند و بازخوردهای خیلی خوبی دادند. اولیا هم به کمک ما آمدند و ما خوشحال بودیم از اینکه به تنها چیزی که رسیده بودیم دیده شدن مدرسه روستا و دانش آموزان بود. در همین فرایند از آموزش دور نشدیم استعدادهایی که بود را شناختیم پرورش دادیم و سرانجام توانستیم با حمایت موسسه خیریه مهربان، فعالیتهای مان را وسعت ببخشیم.
– چگونه نیکوکاران میتوانند در این طرح فرهنگی و آموزشی مشارکت کنند؟
برای جذب کمکهای مردمی، صندوق خیریه مهر دانا را در مدرسه سحر خشک آباد و شهید موسوی فرد چهکار راه اندازی کردهایم و جالب است که جامعه فهیم و ارزشی از سراسر کشور ما را در این راه یاری میرسانند.
– اینقدر بازخوردها مثبت هستند که به فکر شعبههای دیگر کتابخانه کلاسی هستید؟
به عنوان مدیر آموزگار که سالها با بچههای مناطق محروم و کم برخوردار روستایی فعالیتهای زیادی داشتم و شاهد بسیاری از نابغههای روستایی بودم به شما قول میدهم که اگر کمی از امکانات مناطق خوب شهری را به ما بدهند دانش آموزان الگویی تا چند سال آینده تربیت خواهیم کرد که باعث افتخار همگان خواهند شد. پس مستلزم ایجاد شعبههای بیشتر و امکانات بیشتری هستیم.
– شاید بعضی بگویند چه تضمینی وجود دارد که سایر مدارس هم مثل مدارس روستای سحر خُشک آباد به موفقیت دست یابند، چه پاسخی برای آنها دارید؟
طی این سالها که توجه نشده و بها داده نشده است به نظرم به اندازه کافی فرصت سوزی شده است. پس از همینجا اعلام میکنم که ما ثابت کردیم و هر کس تردیدی دارد میتواند از نزدیک مشاهده و بررسی کند و نابغههای روستایی را ببیند. بنابراین از مسئولان تقاضا دارم به جریان ما در مناطق محروم و کم برخوردار روستایی بپیوندند علیرغم اینکه خیلی وقتها ما به کمک دولت آمدهایم بدون اینکه در این سالها مورد توجه واقع بشویم، بنابراین خواهشمندم توجه کنید تا شاهد شکوفایی استعدادها و الگویی برای دیگران شویم. لطفاً به ما باور داشته باشید.
– راز موفقیتتان را در چه می دانید؟
هر اتفاق خوبی، بدون تردید بدون فضل خدای یکتا اتفاق نخواهد افتاد و این نیز لطف خدا، بوده، هست و خواهد بود. اما علاوه بر این موهبت الهی، راز موفقیت ما، محرومیت ما بود. عاملی که باعث ترغیب بچههای مدرسه خشکآباد به نوشتن شد، نبود کتاب غیردرسی مفید بود.
مدرسهای روستایی، روستایی با امکانات کم و نبود کتاب، باعث شد بچهها با داستانگویی و داستاننویسی برای خودشان زنگ تفریح و سرگرمی برای اولین بار در مدرسه و روستا ایجاد کنند و در نبود امکانات تفریحی، لذت کافی را ببرند که این باعث ایجاد انگیزه بچهها برای داستاننویسی و سپس چاپ آنها شد.
همچنین برایم قابل هضم نبود ببینم مدرسه و یا روستایی امکانات ندارد و چرا نباید بچههای روستایی محروم از امکانات لذت ببرند و همین امر هم خودش ما را به این فعالیتها و رسیدن به هدفهایی که در سر داشتیم ترغیب کرد و از طریق همین فعالیتهای خلاقانه و اشتراکگذاری هم مدرسه و دانش آموزان دیده شدند و هم با اعتماد فعالان حوزه آموزش و نیکوکاران بیش از ۳۰۰ میلیون تومان کمک های مردمی برای مدارس خودمان و دیگر مدارس کمک مالی جمع کردیم.
ناگفتهای مانده است؟
قطعاً در این سالها لطف خدا بوده است که با وجود مشقتهای فراوان و بیمحلی و کمتوجهی بعضیها ما خسته نشویم و این جریان کتاب محور را ادامه بدهیم و به اینجا برسیم. البته به این دلخوش نخواهیم بود و هرگز متوقف نمیشویم. با مشارکتهای مردمی به دنبال اتفاقات خوب و پیشرفت استعدادهای مناطق کم برخوردار و محروم هستیم.
باور و اعتقادم قلبیام این است که با رشد دیگران رشد میکنیم و پیشرفت ما در گرو پیشرفت دادن و کمک به دیگران است. فکر میکنیم آدمها و جامعه خیلی سریعتر با این تفکر پیشرفت میکنند تا اینکه فقط دنبال پیشرفت خودشان باشند. به امید اینکه بتوانیم به دیگران مساعدت بیشتری بدهیم.