در دل سیستم بهداشت و درمان ایران، گاهی وقت ها روایتهایی شنیده میشود که تفاوتها را فریاد میزند.
دو تجربه اخیر، که در گوشهای از این سرزمین پهناور رخ داده، مصداق بارزی است از این ناهماهنگیها، داستانهایی که در یک قاب، هم امید را به تصویر میکشند و هم جای خالی یکدستی و عدالت را یادآور میشوند.
روایت اول: دوستی، پس از بازگشت از سفر به یزد، برای درمان پدر روایت می کرد.
عمل جراحی با موفقیت انجام شد، چند روزی را به سفارش پزشک معالج در یزد ماندیم و در آخرین فرآیند درمان، برای تعویض پانسمانی که شاید چند دقیقه بیشتر زمان نبرد، پزشک تقاضای مبلغی گزاف (۸۰۰ هزار تومان) کرد، علی رغم ناراحتی و عصبانیت، ناخواسته این مبلغ را از طریق تلفن پرداخت کردم.
اما حکایت به همین جا ختم نشد. چند روز پس از بازگشت به خانه، تماسی از همان بیمارستان یزد و پیگیری حال (بیمار) یعنی پدر داشتم. این تماس، نه یک تماس عادی، که بوی رضایتسنجی میداد.
در پاسخ به پرسش از رضایت پس از قدردانی از خدمات ارائه شده در بیمارستان، دوست ما از هزینهی اضافی تعویض پانسمان گلایه ای گذرا می کند و پیگیری مسئولانه بیمارستان، به ارسال رسید پرداخت و در نهایت، به بازگشت کامل مبلغ اضافه به حساب بانکی ختم می شود.
داستانی که با تلخی آغاز و با غافلگیری شیرین و بازگشت اعتماد به پایان رسید.
حالا روایت دوم در میناب: به فاصله یک روز از شنیدن روایت اول، دوست دیگری، در تماس با من (از حیث پیگیری رسانه ای)، با تعجب و گلایه پرسید، پسرم را برای عمل جراحی به بیمارستان آوردهایم، اما میگویند اتاق عمل لباس ندارد و باید خودتان از داروخانه برایش لباس تهیه کنید تا به اتاق عمل برود.(بماند که داروخانه بیمارستان هم لباس یکبار مصرف بیمار نداشت و در نهایت از کالای پزشکی مرکز شهر تهیه کردم).چرا باید این طور باشد؟
این حکایت، نه یک استثنا، که تجربهای مشترک برای بسیاری از بیمارانی بود که در آن لحظه آماده عمل جراحی بودند. داستانی از کمبودهای اولیه که نه تنها بار مالی، که بار روانی مضاعفی بر دوش بیماران و همراهانشان میگذارد.
تأمل پایانی:چرا این همه تفاوت؟
اینجاست که ذهن به تکاپو میافتد، مگر یزد و هرمزگان و میناب، هر دو جزئی از یک سیستم بهداشتی واحد در ایران نیستند؟ مگر سیاستهای وزارت بهداشت و درمان، برای تمامی استانها یکسان تدوین نشده است؟ چگونه است که در یک سو، مسئولیتپذیری و بازگرداندن اعتماد، سرلوحه کار قرار میگیرد و در سوی دیگر، بیماران باید برای بدیهیترین امکانات درمانی، دست به جیب شده و یا درگیر چالشهای ابتدایی شوند؟
این دو داستان، بیش از آنکه صرفاً تجربههای شخصی باشند، آینهای هستند تمامنما از چالشهای موجود در اجرای عدالت و یکپارچگی در نظام سلامت کشور است.
امید است با دیدن این تفاوتها، گامهایی مؤثرتر در جهت همسطحسازی کیفیت خدمات و افزایش رضایتمندی بیماران در سراسر ایران برداشته شود.
علی ذاکری ـ فعال رسانهای